غریب گشتن احساس درد سنگینی ست
وزندگی چه غم افزاست بین آدمها
مگر که کلبه دل ها چه قدر جا دارد
چه قدر راز و معماست بین آدمها
چه ماجرای عجیبی ست این تپیدن دل
واهل عشق چه رسواست بین آدمها
چه می شود همه از جنس آسمان باشیم
طلوع عشق چه زیباست بین آدمها
میان این همه گلها ساکن اینجا
چه قدر پونه شکیباست بین آدمها
تمام پنجره ها بی قرار بارانند
چه قدر خشکی و صحراست بین آدمها
کاش صبح ببینم که باز مثل قدیم
نیاز ومهر وتمنا ست بین آدمها
بهار کردن دل ها چه کار دشواریست
وعمر شوق چه کوتاست بین آدمها
میان تک تک لبخند ها غمی سرخ ست
وغم به وسعت یلداست بین آدمها
به خاطر تو سرودم چرا که تنها تو
دلت به وسعت دریاست بین آدمها

+ نوشته شده در چهارشنبه بیست و هشتم فروردین ۱۳۸۷ ساعت 12:51 توسط مریم
|