بر لب جویی ودر کنار کسی که دوستش داشتم نشته بودم, کف دستش
رادرجوی فرو برد و آن را بیرون آورده به من نشان دادوگفت : آبی که کف دستم جای گرفته است می بینی ؟
این نشانه عشق من است!
وبه راستی چنین بود, مادامیکه دستانمان رابادقت بازنگاه داریم, آب درکف دست ها باقی می ماند, اما اگرانگشتانمان راسخت وسفت به هم بچسبانیم وسعی کنیم که آب ها رابه اجبار دردستانمان حفظ کنیم, با کوچکترین تکانی آب ها به زمین سرازیر می شوند .
این بزرگترین اشتباهی ست که مردم در هنگام عاشق شدن مرتکب می شوند . آن ها می خواهندعشق را با اجبار حفظ کنند .
به او امر می کنند, از او انتظار دارند. بدین گونه است که عشقشان همچون همان آبها با کوچکترین تکانی از بین می رود ونابود می شود.
عشق باید آزاد باشد شما نمی توانید طبیعت عشق را تغیییر دهید .
اگرکسی را دوست دارید اجازه بدهید آزاد باشد.
بدهید اما انتظار گرفتن نداشته باشید.
نصیحت کنید اما امر نکنید .
خواهش کنید دستور ندهید .
ممکن است آسان به نظربرسد اما این درسی است که تمرین و ممارست آن یک عمر طول می کشد !به یاد داشته باشید که زندگی تعداد نفس ها ی ما نیست بلکه چگونه سپری شدن نفس هاست!
